بسم الله الرحمن الرحیم

امام جعفر صادق(ع) (۸۳-۱۴۸ق)، ششمین امام شیعیان امامی بعد از پدرش امام باقر(ع)  ایشان به مدت ۳۴ سال (۱۱۴تا ۱۴۸ق)  امامت شیعیان را بر عهده داشت

۲ در بخشی از ۳۴ سال امامت امام صادق و به علت اختلافات بین امویون و عباسیان از خفقان حکام ظالم اموی و عباسی کاسته شد و ایشان فرصت پرورش شاگردانی زیادی داشتند

۳ از شاگران شیعه مذهب ایشان میتوان به زراره بن اعین ، عبدالله بن مسکان ، ابوبصیر اسدی ، جمیل دراج ، هشام بن حکم و … اشاره کرد که از بزرگان راویان و علما مکتب اهل بیت علیهم السلام هستند

۴ از اهل سنت نیز کسانی شاگردی ایشان را کرده اند ، از بین شاگردان مستقیم و غیر مستقیم سنی مذهب امام صادق میتوان به ابوحنیفه ، مالک بن انس ، احمد بن حنبل و محمد بن ادریس شافعی که رییسان چهار مذهب اهل سنت هستند اشاره کرد

۵ از نزدیک به ۴۰۰۰ شاگرد امام صادق علیه السلام روایات و کتب فراوانی به دست شیعه و علمای مذهب اهل بیت علیه السلام رسیده است ، امروزه اگر کتب روایی را تورق کنیم با کثرت روایات امام صادق علیه السلام روبرو میشویم

۶ در دوران خلافت عباسیان ، ایشان با اینکه روش مبارزه علمی با عقاید غیر شیعی و غیر اسلامی را پیش گرفته بودند اما بارها مورد ازار و اذیت خلفا قرار گرفتند ، طبق نقل کلینی در کتاب کافی منزل امام صادق را به دستور خلیفه عباسی اتش زدند

۷ امام صادق در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ قمری به دستور منصور دوانیقی و بر اثر مسمومیت به شهادت رسیدند

◼ شهادت ششمین امام شیعیان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام را به عموم شیعیان تسلیت عرض می کنیم◼

 

بسم الله الرحمن الرحیم
نکته اول: اعتقاد به تثلیث (سه خدایی)، از اصول اعتقادی مسیحیان است و مسیحیان چاره‌ای جز پذیرفتن این اصل ندارند. مسیحیان معتقدند خداوند درعین‌حالی که یکی است، سه تا است و در حالی که سه تا است، یکی است!
نکته دوم: تفسیر تثلیث به‌صورت فوق مشتمل بر تناقض صریح است که ضد عقل است. آیا اعتقاد به چیزی که ضد بدیهی عقل است،امکان دارد؟
نکته سوم: از مسیحیان عزیز می‌پرسیم منظورتان از تثلیث چیست؟ اگر بگویند: هرکدام از خدایان وجود مستقلی دارند، خواهیم گفت: این تحلیل نتیجه‌اش تعدد واجب‌ الوجود‌است که امکان ندارد و صحیح نیست.
و اگر بگویند: خدا تشکیل‌شده از سه امر (أب،إبن،روح‌القدس) است، خواهیم گفت: نتیجه این صحبت، مرکب بودن ذات واجب می باشدکه بطلانش واضح است.
نتیجه اینکه پذیرش تثلیث هیچ توجیه عقلانی و عقلائی ندارد.
نکته چهارم: مسیحیان می‌گویند: باید به تثلیث ایمان آورد تا فهم شود. خواهیم گفت: انسان به چیزی می‌تواند ایمان بیاورد که نسبت به آن معرفت حاصل کند و با توجه به ضد عقل بودن تثلیث، ایمان به آن بلا وجه و نامعقول است.
نویسنده :جواد حیدری

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
اللهم صل علی فاطمه وابیها وبعلها وبنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه سید الوصیین ویعسوب الدین اسدالله الغالب،مظهر العجائب،مولی الکونین،اب الحسنین،امیر المومنین، علی بن ابی طالب صلوات الله علیه والائمه المعصومین علیهم السلام
السلام علی مولای صاحب العصر والزمان الذی وعد الله ان یملا الارض به عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا

بسم الله الرحمن الرحیم

با وجود دشمنی های فراوان در برابر آموزه‌های دینی در دوران معاصر توجه به مهدویت روز به روز در حال افزایش است و علاقه فراوان و احساس نیاز در عرصه های عقلی و عاطفی ضمن اینکه کار بسیار پسندیده‌ای است سبب شده تا در کنار آموزه‌های دینی جریان‌هایی پیدا شده و برخی انسان های ساده را در معرض خود قرار بدهند

بررسی جریان های انحرافی کاری لازم است
ولی از آنجایی که بررسی جریان های انحرافی معاصر به طور مشخص نیازمند بررسی های میدانی است و ممکن است اشاره مشخصی به برخی جریان ها و افراد پیامدهایی داشته باشید از این رو مناسب‌تر می بینیم تا به مباحثی فراگیر در این باره بپردازیم

علاقه‌مندان در این زمینه را به مطالعه تفصیلی درباره درباره جریان های انحرافی در نوشته های مفصل سفارش میکنیم.

دلیل ها و شواهد تاریخی گواه آن است که جریان های انحرافی از مهدویت هر از گاهی به سبب عواملی سر بر آورده و پس از چندی از بین رفتند.

اگر چه بررسی خود این جریان ها دارای ارزش است ولی آنچه ارزش آن را دارد بررسی 👈زمینه‌ها و بسترهای شکل گیری 👉این جریان هاست، ویژگی ها و پیامدهای ناگوار این انحرافات است.

که به نظر می رسد بررسی این موارد به ویژه در عصر حاضر می‌تواند از شکل‌گیری جریان‌های دیگر پیشگیری کرده و علاقه مندان به مهدویت را از خطرات افتادن در این دامها برهاند

در این جلسه به

⛔️عوامل زمینه ساز جریان های انحرافی می پردازیم

و انشاالله در جلسه آینده به

♨️ویژگی ها و پیامدهای جریان انحرافی در مهدویت اشاره می کنیم

عوامل پیدایش جریان های انحرافی

در پیدایش جریان های انحرافی به طور عمده دو علت قابل بررسی است

گروه اول : سببهای پدید آورنده؛ اموری که به طور فراگیر و یا جزئی در بستر سازی و شکل‌گیری جریان‌های انحرافی نقش دارند

گروه دوم :سبب های استمرار بخش؛ اموری که پس از پدید آمدن انحراف به ادامه یافتن آن کمک می کند.

عوامل پدید اورنده

1. نا اگاهی توده مردم

به همان اندازه که علم و دانش زندگی انسان روشن می کنه و انسان را از بیراهه خارج میکنه نادانی و ناآگاهی سبب افتادن انسان در بیراهه میشه عوامل و افراد جریان سازی انحرافی همیشه از نبود دانش آگاهی افراد بیشترین بهره را می برند 👈بی اطلاعی از ویژگی های حضرت مهدی علیه السلام👉 و مباحث مربوط به برپایه روایات معتبر باعث افتادن در دام این جریانها میشه

آموزه های دینی به ویژه
آیات قرآنی
همیشه انسان را به فراگیری دانش والا فراخوانده است و نادانی را نکوهش و نادان و سرزنش کرده است

آگاهی های معتبر در عرصه مهدویت و آموزه های اصیل آن سبب می‌شود تا علاقمندان هرگز فریب افراد منحرف را نخورده خود را از این جریان ها دور نگه دارند
به عنوان نمونه ناآگاهی از حقیقت جهانی شدن اسلام و نحوه پیروزی دین اسلام در حکومت مهدوی که در قرآن آمده سبب میشه برخی از افراد ناآگاه جذب شبهه از عرفانهایی شود که هم اکنون رو به گسترش اند.
این گروه‌ها ظهور را امری زمینی دانستند و نقش خواست الهی را نادیده بگیرند و در همین راستا ممکنه برخی آموزه های مربوط به دوران ظهور را نادیده بگیرند.

📚مظاهری سیف،عرفان حلقه

این عامل را می‌توان به عنوان رایج ترین عامل برای زمینه سازی انحراف به ویژه در مهدویت نام برد.

یکی از نمونه های انحرافی معاصر در این زمینه به نام احمد‌بصری (الحسن )است که از ناآگاهی مردم به حقیقت نشانه‌های ظهور استفاده کرده، خود را با عنوان یمانی معرفی کرده است.

2. آشفتگی اجتماعی واقتصادی

مهدویت به سبب نوع نگاه به آینده و امید بخشی همواره درمانی بوده برای انسانهای ستمدیده و فرودست، ولی گاهی نگاه به این کارکرد با افراط های روبرو بوده، به ویژه در دوره هایی که برخی عوامل وضعیت افراد را در عرصه اجتماعی و اقتصادی دچار آشفتگی کرده است.

مردم در این آشفتگی به دنبال پناهگاهی هستند که در آن به آرامش برسند.
از این رو گاهی هر دارویی که برای درد آنها می یابند بدون آنکه بیاندیشند آن را درمان می دانند در حالی که دردی است بر دردهای آنها.

برخی انسانهای نابکار با سوء استفاده از این حالت افراد و جایگاه مهدویت در چشم آنان، اهداف شیطنت آمیز خود را پی می‌گیرند و با القای 👈برخی ذکرها و وِرد ها و نقل برخی حکایات های ساختگی 👉در پی جذب افراد آماده هستند.

3. زیاده خواهی

زیاده خواهی و فزون طلبی از صفات ناشایستی که برخی از انسان‌ها را به هر کاری وادار می‌کند
برخی را در جریان سازی های اقتصادی
و برخی را در جریان سازی های دینی سوق می‌دهد
علاقه بیش از حد برخی ساده اندیشان به مباحث سطحی عرصه را برای افراد فرصت طلب باز میکنه تا نهایت بهره را از این فرصت ببریم نمونه‌های فراوانی در این زمینه وجود دارد کسانی که پس از مدتی فعالیت و در پی روشنگری دانشمندان دینی به دست قانون گرفتار میشن، به چشم می خورد. از کسانی که در دوران معاصر پس از جریان سازی به این افزون خواهی اعتراض کرده کاظمینی بروجردی که یکی از اهداف خودش را رسیدن به امکانات مادی ذکر کرده است

4. نابسامانی و اعتبار کم برخی متون

منابع و متون‌ مهدوی در طول تاریخ فراز و نشیبی هایی را پشت سر گذاشته است با وجود همت بلند بزرگان دین و دانشمندان شیعه در طول تاریخ برای به سلامت رساندن این موتون به نسل آینده، کم و بیش برخی از این #منابع توسط برخی افراد دنیا طلب به یغمارفته است و برخی مطالب نادرست در آن وارد شده است این خود دستاویزی برای جریان سازان جریانهای انحرافی شده است.

4.نابسامانی و اعتبار کم برخی متون

منابع و #متون‌مهدوی در طول تاریخ فراز و نشیبی هایی را پشت سر گذاشته است با وجود همت بلند بزرگان دین و دانشمندان شیعه در طول تاریخ برای به سلامت رساندن این موتون به نسل آینده، کم و بیش برخی از این #منابع توسط برخی افراد دنیا طلب به یغمارفته است و برخی مطالب نادرست در آن وارد شده است این خود دستاویزی برای جریان سازان جریانهای انحرافی شده است.
کتاب‌هایی چون
فتن نعیم بن حماد،
شرح الاخبار،
بیان الائمه،
الزام الناصب
و غیره را می توان نام برد.

در این عرصه تلاش دوستان ناآگاه و دشمنان آگاه به شدت به چشم می آیند که بر هیچ کس پوشیده نیست.

5. حمایت دشمنان

از آنجایی که باور به مهدی نقشه به سزایی در به حرکت درآوردن جوامع به سوی ظلم ستیزی داره همواره دشمنان به هر کاری در برابر این باور دست زده اند. از جریان سازی های انحرافی به عنوان یکی از این نمونه ها می توان نام برد. نمونه‌های تاریخی این شیطنت آن بر هیچ کسی پوشیده نیست در دوران معاصر این فعالیت بسیار چشمگیر تر از گذشته است.
روابط متقابل فرقه ها و مدعیان دروغین با استعمار و استبداد در هر زمان شاهد فراوانی دارند از جمله وابستگی‌ها و پیوند دو طرفه بهائیت و قدرت‌های استکباری که از آغاز رسمیت یافتن این فرقه دینی بوده است
قادیانیه یکی دیگر از جریان های انحرافی است که نقش استعمار پیر انگلیس در آن انکار نشدنی است.

پدید آمدن این نوع فرقه ها مسلمانان را از آموزه های راستین اسلام دور می سازند

عوامل استمرار بخش

الف) اباحه کری وتکلیف گریزی

برخی از جریان‌های انحرافی با گذر از خط قرمزهای دین هواداران خود را در گرداب اباحه گری و بی بند و باری می‌اندازند که این خود سبب دوام این جریانها می‌شود.
مثال بارز این عامل در پرهیز هواداران از تقلید و پیروی از مراجع بزرگ تقلید است گاهی تا آنجا پیش می رود که خود را برتر از علما و دانشمندان دینی می پندارند جریان بهائیت و واقعه العین را می‌توان نمونه‌های اندکی از موارد بسیار دانست

ب)حمایت برخی خواص

برخی از جریان‌های انحرافی به گونه ای گسترده به برخی ظواهر توجه می‌کنند تا جایی که در مواردی برخی نخبگان را نیز دچار تردید و سردرگمی کرده و در کارها هواداری آنها را نیز به دست می آورند که این خود سهم فراوانی در بقا و استمرار این جریان ها دارند کسانی که به دور از زیرکی های یک مومن به ظاهر برخی افراد نگاه کرده و رفتار آنها را از روی حسن ظن پی می‌گیرند.
در دوران معاصر نمونه‌های فراوانی از این جریان ها وجود دارد که نیازی به تفسیر نیست و هر از گاهی یکی از آنها سر بر می اورد

ج)غفلت برخی خواص

بسیاری از جریان های انحرافی تا آنگاه که به انحرافات بزرگ دچار نشده و یا در عرصه‌های سیاسی وارد نشده اند همواره مورد فراموشی واقع می‌شوند و با این توجیه که پرداختن به آنها سبب بزرگتر شدن آنها می شود
یا اینکه یادی از آنها نکنید تا خود به خود از میان بروند زمینه برای گسترش آنها بیشتر فراهم می شود
این غفلت آنگاه دشوار آفرین تر می شوند که این جریان ها به پایان راه خود رسیدند و هواداران آنها در کنار بدبینی به باورهای دینی اعتماد خود را نیز از بزرگان از دست می دهند که چرا آنها در هدایت مردم اقدامی نکردند

در این باره می توان به موضوع گیری همراه با مسامحت برخی از علما در باره باب اشاره کرد که اورا از مجازات تبرئه کردند.
برخی شنیده ها گویای آن است که یکی از شگردهای برخی جریان های انحرافی در این است که حساسیت چندانی را پدید می آورند که این خود زیرکی بیشتری نیاز دارد

ناگفته نماند که در باره نقش خاص هنگام بروز بدعت‌ها رسول گرامی اسلام با بیانی همراه توبیخ کسانی که سکوت می کنند را به شدت سرزنش کرده می فرمایند:

إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ فی اُمَّتی فَلیُظهِرِ العالِمُ عِلمَهُ ، فَمَن لَم یَفعَل فَعَلَیهِ لَعنَهُ اللَّهِ؛
هرگاه بدعت‏ها در میان امتم پدیدار شوند، بر عالم است که علم خود را آشکار سازد. هر کس چنین نکند، لعنت خدا بر او باد.

📚کافی ج۱ص۵۴ ح۲

د)ساختن حکایات

برخی از جریان‌های انحرافی برای نگهداری هواداران خود با چنگ زدن به برخی شگردهای روانشناختی از جمله دادن شخصیت دروغین، آنها را در ادامه راه برای هواداری نگه می دارند.
اینکه کسی درباره جلسه ای در عالم رویا چنین دیده است و چنان یا درباره فلان شخص در خواب دیده که مورد عنایت اهل بیت علیه السلام بود و مانند آن دام‌های فریبنده است که برای ادامه اغفال آنها می گذارند.

متاسفانه نمونه‌های این حکایت آنقدر فراوان است که نیازی به یاد کردن از آنها نیست یکی از مدعیان معاصر با نگارش کتاب هایی با عنوان 👈پرواز روح ملاقات با حضرت مهدی علیه السلام بر این پندار است، اگرچه این حکایت ها ساختگی است، اما برای جذب جوانان موثر است .

به همین مقدار اکتفا میکنیم

ان شا الله در جلسه آینده به ویژگی های این جریانهای انحرافی خواهیم پرداخت

والسلام علیکم ورحمه الله

امید است مرضی اقا امام عصر (عج)قرار گیرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:
‌خداشناسی در مکتب تشیع

نقد یهودیت ، مسیحیت و ملحدین

 

امشب قرار است بحث جبر و اختیار را مطرح کنیم .

اختیار انسان ، اساس تمام فضایل ، تلاش ها ، تکاپو ها و اهداف اوست . اگر انسان اختیار نداشته باشد اصلا تکلیف دینی و شر و خیر و حق و باطل و … برای او معنا نخواهند داشت .
همچنین عدل و حکمت الهی با جبر ، در تضاد است . زیرا اگر انسان اختیاری نداشته باشد ، دیگر چرا برخی جهنمی شوند و از سعادت محروم گردند؟ آیا این ظلم نیست؟
از طرفی نیز برخی معتقدند که سلطنت و ربوبیت مطلق خداوند جایی را برای اختیار انسان باقی نمیگذارد! اینان می گویند اگر برای انسان ، اختیار و قدرتی قائل شویم ، در واقع سلطنت خداوند را محدود کرده ایم.

در ادامه ابتدا اختیار را اثبات میکنم و سپس به رابطه آن با سلطنت الهی می پردازیم.

انسان با رجوع به وجدان خودش می بیند که برخی اعمال او تحت قدرت و اختیار او هستند ، یعنی میتواند انجام بدهد و میتواند خودداری کند .

اگر به خودمان رجوع کنیم می بینیم که مثلاً ضربان قلب ، یا لرزش دست (هنگام ترس یا سرما و …) در اختیار انسان نیستند . و به صورت خودکار تحت عوامل خودشان واقع میشوند .
اما وقتی میخواهیم چیزی بنویسیم ، یا راه برویم ، یا چیزی بنوشیم و … در این موارد واضح است که میتوانیم آن کار را انجام دهیم یا انجام ندهیم! برای همین انسان ها را برای برخی اعمالشان سرزنش و مجازات می کنند و برای برخی اعمال ، مورد تمجید قرار میدهند. انسان می بیند که از برخی اعمالش خوش حال میشود و از برخی پشیمان! و …
این یعنی اختیار !

به علاوه اگر اختیار نباشد ، چنانکه گفتیم ، عدل و حکمت الهی مردود خواهد بود …

اما از جهت دیگر نیز میدانیم که در اعمال خود وابسته به غیر هستیم ، چه اینکه اصل ذات انسان و تمام مخلوقات این گونه هستند! یعنی تماماً نیازمند و متکی به غیر هستند .
بنابر نگاه الهی ، تمام جهان وابسته به اراده ی خداوند هستند .
توضیح اینکه : هر مخلوقی حتی بعد از حدوث هم ، بقای خود را مدیون اراده الهی است . زیرا ما هیچکدام در موجودیت خود مستقل نیستیم و هر کدام از ما عقلاً ممکن است فروپاشیده و منهدم شویم! اگر باقی هستیم اراده خداوند بر وجود ما تعلق گرفته است . و اگر لحظه ای ما را ابقاء نکند ، نابود می شویم.

برای روشن تر شدن مطلبم مثالی میزنم :

نوزادی را فرض کنید که پدرش او را در دست گرفته ، آن پدر میتواند هر لحظه کودک را رها کند . و کودک هم چون ذاتاً توان ایستادن را ندارد ، حتما سقوط خواهد کرد و می میرد. در مدتی که کودک رها نشده میتواند کار های مختلفی را انجام دهد ، مثلا میتواند چیزی را بخورد ، به چیزی نگاه کند و … و در تمام این مدت مدیون کسی است که او را نگه داشته است!
این البته یک تمثیل است و وابستگی مخلوقات به خداوند ، بسیار بیش از این هاست.

علاوه بر این ، خداوند میتواند بنابر شایستگی ها به برخی فضیلت و امتیاز و توفیقی بدهد و برای مجازات دیگری میتواند او را از برخی توفیقات محروم کند.

نتیجه : سلطنت و قدرت مطلق الهی با اختیار در تضاد نیست.
خداوند ما را خلق کرده و به ما قدرت و اختیار داده و هر لحظه که بخواهد ، میتواند ما را رها کند تا سلب قدرت شویم و یا حتی کلاً نابود شویم.
اگر هم اختیاری داریم ، با قدرت او تضاد ندارد بلکه هر چه داریم از او و تحت سیطره ی اوست.
ولی مدتی برای ما مجال اختیار و امتحان و کسب کمالات را فراهم کرده است . و در عین حال از سلطه اش معزول نشده است.

برخی آیات مربوط به مطالب پیشین

فاطر – آیه ۴١:
إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا ۚ وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ ۚ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا
خداوند آسمانها و زمین را نگاه می‌دارد تا زایل و نابود نشوند ؛ و اگر نابود گردند، کسی جز او نمی‌تواند آنها را نگاه دارد، او بردبار و غفور است!

الروم – آیه ٢۵ و ۲۶ :

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ۚ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَهً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ
و از آیات او این است که آسمان و زمین به فرمان او برپاست؛ سپس هنگامی که شما را (در قیامت) از زمین فراخواند، ناگهان همه خارج می‌شوید (و در صحنه محشر حضور می‌یابید)!

وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ
و از آن اوست تمام کسانی که در آسمانها و زمین‌اند و همگی در برابر او خاضع و مطیع‌اند!

در این موارد صریحا آمده است که تمام جهان وابسته به اراده خداست.

یعنی اگر بخواهد جهان باقی باشد ، باقی خواهد بود و اگر نخواهد نابود می شود و کسی هم یارای حفظش را نخواهد داشت ‌.

النحل – آیه ۳۵:
وَقَالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ ۚ کَذَٰلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ
مشرکان گفتند: «اگر خدا می‌خواست، نه ما و نه پدران ما، غیر او را پرستش نمی‌کردیم؛ و چیزی را بدون اجازه او حرام نمی‌ساختیم!» (آری،) کسانی که پیش از ایشان بودند نیز همین کارها را انجام دادند؛ ولی آیا پیامبران وظیفه‌ای جز ابلاغ آشکار دارند؟!

الانسان – آیه ۳:
إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا
ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!

الانعام – آیه ١۴٨ و ۱۴۹ :

سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَیْءٍ ۚ کَذَٰلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا ۗ قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا ۖ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ
بزودی مشرکان (برای تبرئه خویش) می‌گویند: «اگر خدا می‌خواست، نه ما مشرک می‌شدیم و نه پدران ما؛ و نه چیزی را تحریم می‌کردیم!» کسانی که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ می‌گفتند؛ و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند. بگو: «آیا دلیل روشنی (بر این موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید؟ شما فقط از پندارهای بی‌اساس پیروی می‌کنید، و تخمینهای نابجا می‌زنید.»

قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ ۖ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ
بگو: «دلیل رسا (و قاطع) برای خداست (دلیلی که برای هیچ کس بهانه‌ای باقی نمی‌گذارد). و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت می‌کند. (ولی چون هدایت اجباری بی‌ثمر است، این کار را نمی‌کند.)»

المائده – آیه ۴٨:
وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ ۖ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ ۚ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَٰکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ ۖ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ
و این کتاب [= قرآن‌] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می‌کند، و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوی و هوسهای آنان پیروی نکن! و از احکام الهی، روی مگردان! ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنی قرار دادیم؛ و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ ولی خدا می‌خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛ (و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف می‌کردید؛ به شما خبر خواهد داد.

در این موارد می بینیم که می فرماید اگر خداوند بخواهد ، میتواند همه را جبرا در یک مسیر قرار دهد

اما اراده و حکمتش بر این بوده تا به انسان اختیار بدهد و زمینه امتحان و انتخاب کفر و ایمان را به او عطا کرده است .
همچنین قرآن کریم این منطق مشرکانه که : (اگر کسی بت می پرستد یا سخنی خلاف دین دارد ، این کارش همه خواست خدا بوده است.) را صریحاً رد کرده است .

آیا علم خداوند به آینده ما ، ما را مجبور نمیکند؟

این شعر معروف در این زمینه گفته شده است :

مِی خوردن من خود ز ازل میدانست

گر مِی نخورم ، علم خدا جهل شود!

یعنی خداوند از آینده ما آگاه است و ما نمی توانیم عملی خارج از علم خدا انجام دهیم ، پس مجبوریم!

پاسخ : علم خداوند ، علت اعمال ما نیست .
خداوند میداند که ما از روی اختیار چه اعمالی انجام خواهیم داد . و این ربطی به جبر ندارد .

خود ما هم ممکن است آینده جامعه یا شخصی را از طریق بررسی بدانیم .

آیا علم ما آنان را مجبور میکند؟ قطعا خیر!

علم ، واقعیت را نشان میدهد . و این واقعیت میتواند سرنوشت اختیاری من و شما باشد ، یا افتادن جبری یک سنگ!

درباره احادیث معصومین در زمینه جبر و اختیار ، میتوانید از جمله رجوع کنید به کتاب شریف اصول کافی ، کتاب التوحید ، بابُ الْجَبْرِ وَ الْقَدَرِ وَ الْأَمْرِ بَیْنَ الْأَمْرَیْنِ

در این باب از اصول کافی ، برخی احادیث نورانی مربوط به این زمینه را میتوانید مطالعه کنید .

آموزه اهل بیت نبوی در این زمینه : امر بین الامرین نامیده شده است .

اما بررسی نگاه کتاب مقدس ،

قبلا بار گفته ایم که کتاب مقدس نمیتواند تماما الهام خداوند باشد. بلکه بخشی عظیمی از آن تحت تاثیر و آموزه های مختلف نوشته شده است .
و با بررسی های بی طرفانه میتوان آموزه های مختلف اسطوره ای ، فلسفی ، صوفیانه و … را پیدا کرد .

همچنین در زمینه اساطیر ، رد پای اساطیر مصر ، بابل ، سومر ، ایران ، یونان ، روم و … را میتوان یافت .

در زمینه جبر و اختیار نیز ، در چندین مورد به روشنی میتوان آثار نفوذ جبر را یافت

از جمله :

در نامه پولُس به رومیان ، باب ۹ : بند ۱۴ تا ۲۴ چنین می خوانیم :

پس چه گوییم؟ آیا خدا بی‌انصاف است؟ هرگز! زیرا به موسی می‌گوید: «رحم خواهم کرد بر هر که نسبت به او رحیم هستم؛ و شفقت خواهم کرد بر هر که نسبت به او شفقت دارم.» بنابراین، به خواست یا تلاش انسان بستگی ندارد، بلکه به خدایی بستگی دارد که رحم می‌کند. زیرا کتاب به فرعون می‌گوید: «تو را به همین منظور برانگیختم تا قدرت خود را در تو ظاهر سازم، و نامم در تمامی جهان اعلام گردد.» پس خدا بر هر که بخواهد رحم می‌کند و هر که را بخواهد سختدل می‌سازد. مرا خواهی گفت: «پس دیگر چرا ما را سرزنش می‌کند؟ زیرا کیست که بتواند در برابر ارادۀ او ایستادگی کند؟» امّا ای انسان، تو کیستی که با خدا مجادله کنی؟ «آیا مصنوع می‌تواند به صانع خود بگوید چرا مرا چنین ساختی؟» آیا کوزه‌گر اختیار ندارد که از توده‌گِلی واحد، ظرفی برای مصارف مهم و ظرفی دیگر برای مصارف معمولی بسازد؟ چه می‌توان گفت اگر خدا با اینکه می‌خواهد غضب خود را نشان دهد و قدرت خویش را نمایان سازد، ظروفِ مورد غضب را که برای هلاکت آماده شده‌اند با بردباری بسیار تحمل کند، تا بتواند عظمت جلال خود را بر ظروفِ مورد رحمت معلوم گرداند، ظروفی که آنان را پیشاپیش برای جلال آماده کرده است؟ این ظروفِ مورد رحمت، ما را نیز که از سوی او فراخوانده شده‌ایم، شامل می‌شود، نه تنها از یهودیان، بلکه از غیریهودیان نیز.

در اینجا تصریح شده است که عمل انسان تاثیری در سرنوشت او ندارد و خداوند عده ای را برای عذاب و بدبختی آفریده

عده ای را هم برای سعادت و سروری

انسان هم که زوش به خدا نمیرسد پس بهتر است رضایت بدهد و تسلیم این تقدیر شود!

یکی از آثار منفی جبر ، توجیه ظلم حاکمان است! پولُس برمبنای همین نگاه جبرگرایانه به تسلیم و رضایت در مقابل ظلم حاکمان دعوت میکند.

در نامه پولس به رومیان (باب ۱۳ : بند ۱ تا ۷) چنین می خوانیم :

(هر شخص مطیع قدرتهای برتر بشود ، زیرا که قدرتی جز از خدا نیست و آنهایی که هست از جانب خدا مرتّب شده است. پس آن که بر علیه قدرتی عصیان کند، در حقیقت علیه آنچه خدا مقرر کرده، عصیان ورزیده است؛ و آنان که چنین می‌کنند، مجازات را برای خود می‌خرند. زیرا راست کِرداران از حکمرانان هراسی ندارند، امّا خلافکاران از آنها می‌ترسند. آیا می‌خواهی از صاحبِ قدرت هراسی نداشته باشی؟ آنچه را که درست است، انجام بده که تو را تحسین خواهد کرد. زیرا خدمتگزار خداست تا به تو نیکویی کند. امّا اگر مرتکب کار خلاف شوی، بترس، زیرا شمشیر را بی‌جهت حمل نمی‌کند. او خدمتگزار خدا و مجری غضب است تا کسی را که مرتکب کار خلاف شده است، کیفر دهد. پس آدمی باید نه تنها برای پرهیز از غضب، بلکه به‌سبب وجدان خود نیز تسلیم قدرتها باشد. به همین سبب نیز مالیات می‌پردازید، زیرا صاحبان قدرت که تمامِ وقت خود را وقف کار حکومت می‌کنند، خدمتگزاران خدایند. به هر کس آنچه را حق اوست، بدهید: اگر مالیات است، مالیات بدهید؛ اگر خَراج است، خَراج بپردازید؛ اگر احترام است، احترام بگذارید؛ و اگر اکرام است، تکریم کنید.)

چنانکه می بینید : پولُس تمام صاحبان قدرت را تقدیس کرده و فعل آنان را از سوی خدا میداند و می گوید : (اگر در حق تو خوبی کنند ، پاداش الهی بوده است و اگر بدی کنند هم وظیفه خود را انجام داده اند و تو مستحق بدی بوده ای!) و در هر حال ایشان را شایسته تکریم می شمارد!
پیداست که با این نگاه ، فرعون ، چنگیز ، هیتلر و ‌‌… در طول تاریخ مجری امر خدا و قابل تکریم بوده اند!
باید پرسید که این آموزه چه تاثیر شکننده ای در فکر مسیحیت گذاشته است؟

اما در طرف مقابل ، گاهی انسان نعوذ بالله موجودی نزدیک به خدا معرفی شده است .

در نگاه قبلی ، انسان موجودی حقیر است که تحت ظلم خدا قرار دارد و باید سکوت کند

اما در این نگاه ، انسان موجودی است که حتی خدا هم از او وحشت دارد.

به عنوان مثال در باب دوم و سوم از کتاب پیدایش ، ماجرای شجره ممنوعه نقل شده است .

در این روایت ، انسان با خدا فقط در حکمت و حیات جاوید فاصله دارد.
وقتی میوه حکمت را خورد ، خدا نعوذ بالله با خود میگوید که : آدم مثل یکی از ما (؟) شده است! پس او را اخراج میکند تا درخت حیات را نخورد و حیات جاوید پیدا نکند …

انسان با مطالعه این داستان ها ، به یاد اساطیر یونان و بین النهرین و … می افتد که قهرمانانی خدا گونه با خدایان رقابت میکنند و …

در این زمینه ان شاء الله در جلسه آینده توضیحات بیشتری ارائه خواهد شد.

آیا تقدیر الهی با اختیار انسان در تضاد نیست؟

در جلسه قبل توضیح دادیم که تقدیر خداوند یک چهارچوب لایتغیر نیست که دست خودش یا مخلوقاتش را بسته باشد. که میتوان به آن مطلب رجوع کرد.

انسان با اعمال خودش میتواند تقدیر نیکو یا بدی را برای خودش رقم بزند . خداوند حیات و رزق و قدرت و … را برای ما تعیین کرده است و تحت این مقدرات الهی میتوانیم سرنوشت خود را تعیین کنیم …

به عنوان نکته پایانی ، نقدی اجمالی نسبت به مکاتب آتئیستی ارائه میشود .

مکاتب الحادی و آتئیستی برخی به مجبور بودن انسان تصریح کرده اند.

اما در جایی که هم معتقد به اختیار هستند ، واقعیت این است که این عقیده برایشان به لحاظ واقعیت تغییری ایجاد نمیکند .

چون اگر جهان را بدون خدا بدانیم و مرگ را نقطه پایان انسان ، دیگر بسیاری از فضایل و اعمال نیک بی معنا خواهند بود .
انسان بعد از مرگش با خاک ، یکی میشود و اختیارش در همین حد مفید است که در این زندگی کوتاه و پر رنج مقداری بیشتر دست و پا بزند!

یعنی اختیار با این نگاه ، انسان را به سعادت نمی رساند . بلکه نهایتا اگر شانس بیاورد مدتی او را از برخی نعمت های آمیخته به رنج ، برخودار میکند.

و السلام .

 

نویسنده : برادر حسین مرادیانی

🔻بسم الله الرحمن الرحیم

⁉️بهترین همسر پیامبر که بود؟
✅رسول خدا (ص) پاسخ میدهد:

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِسْحَاقَ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُجَالِدٌ، عَنْ الشَّعْبِیِّ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا ذَکَرَ خَدِیجَهَ أَثْنَى عَلَیْهَا، فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ، قَالَتْ: فَغِرْتُ یَوْمًا، فَقُلْتُ: مَا أَکْثَرَ مَا تَذْکُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ، قَدْ أَبْدَلَکَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهَا خَیْرًا مِنْهَا،

👈قَالَ: ” مَا أَبْدَلَنِی اللهُ عَزَّ وَجَلَّ خَیْرًا مِنْهَا،👉

قَدْ آمَنَتْ بِی إِذْ کَفَرَ بِی النَّاسُ، وَصَدَّقَتْنِی إِذْ کَذَّبَنِی النَّاسُ، وَوَاسَتْنِی بِمَالِهَا إِذْ حَرَمَنِی النَّاسُ، وَرَزَقَنِی اللهُ عَزَّ وَجَلَّ وَلَدَهَا إِذْ حَرَمَنِی أَوْلَادَ النِّسَاءِ ” (3)

(3) حدیث صحیح، وهذا سند حسن
📔مسند أحمد – ط الرساله، جلد 41، صفحه 356
https://s4.uupload.ir/files/imarkup_۲۰۲۱۱۱۲۴_۲۳۰۲۱۵_0i3u.jp

وَإِسْنَادُهُ لَا بَأْسَ بِهِ
📔البدایه والنهایه – ط احیاء التراث، ابن کثیر، جلد 3، صفحه 158

رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَإِسْنَادُهُ حَسَنٌ.
📔مجمع الزوائد ومنبع الفوائد – ط القدسی، الهیثمی، نور الدین، جلد 9، صفحه 224

عایشه می‌گوید: رسول خدا هرگاه به یاد خدیجه می‌افتاد از او به نیکی یاد می‌کرد. روزی حسادت بر من چیره شد و گفتم: چه زیاد از آن پیر زن بی‌دندان یاد می‌کنید؟ همانا خداوند بهتر از او نصیب شما فرموده است.

👈رسول خدا فرمود: خداوند بهتر از او نصیب من نفرموده است،👉

زیرا هنگامی که همه مردم مرا تکذیب می‌کردند، او مرا تصدیق می‌کرد و هنگامی که مردم مرا محروم می‌داشتند او با اموال خود من را یاری می‌کرد و خداوند فرزندان مرا، از او به من عنایت فرمود و حال آنکه از غیر او فرزندی به من عنایت  نفرمود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هرساله در بدو ایام فاطمیه کلیپی توسط ملحدین و وهابیت منتشر میشود به عنوان ” افسانه شکستن پهلو از زبان مرجع بزرگ شیعیان! ” مخاطب با خواندن این عنوان انتظار دارد که یک عالم جلیل القدر را ببیند، ولی عرض کنم که عنوان این کلیپ،بزرگترین دروغ دنیاست؛ چون متکلم نه مرجع است، ونه بزرگ است و نه شیعه !

این شخص کسی نیست جز مهره سوخته عربستان محمدحسین فضل الله﴿لَعَنَهُ للهْ﴾ مزدور صهیونیزم و وهابیت .

این شخص تنها منکرفاطمیه نیست،بلکه منکر بسیاری از ضروریات دین اسلام ومذهب حق تشیّع است .

از این رو،مراجع عالیقدر واصحاب اجتهاد به ضلالت وگمراهۍ این مزدور فتوا دادند؛ در لینک های ذیل فتاوای بسیار از فقها را میبینید که فضل الله را “ضال مضل” خواندند و او را از اجتهاد ساقط دانستند

: ⃣1 آیت الله میرزاجواد تبریزی
⃣2 آیت الله وحید خراسانی :
⃣3 آیت الله سیدعلی خامنه ای
⃣4 آیت الله سید تقی قمی :
⃣5 آیت الله سیدصادق روحانی :
⃣6 آیت الله سید علی سیستانی :
⃣7 آیت الله سید محمدسعید حکیم :
⃣8 آیت الله نورۍ همدانی :
⃣ 9 آیت الله بشیر نجفی :
🔟 آیت الله سید کاظم حائری :
⃣1⃣1 آیت الله سیدمحمدباقر حکیم :
⃣1⃣2 آیت الله سیدمهدۍ مرعشی :
⃣1⃣3 آیت الله سیدمحمدباقر شیرازۍ :
⃣1⃣4 آیت الله شمس الدین :
⃣1⃣5 آیت الله سیداحمد مددۍ :
⃣1⃣6 آیت الله سیدمحمد صادق صدر :
⃣1⃣7 آیت الله باقرشریف قرشی
⃣1⃣8 آیت الله سیدعلی مکی عاملی
⃣1⃣9 آیت الله شیخ علی کورانی :
⃣2⃣0 آیت الله سیدجعفر مرتضی :

وبراۍ دانستن نظر فقهای دیگر میتوانید از مکاتب آنان استفتا کنید .

علماۍ شیعه به بیان ضلالت وی اکتفا نکردند وعلمای دست به قلم شیعه به رسوایی علمی “فضل الله” اقدام کردند،چند کتاب معروف را معرفی میکنم .

1 – کتاب شریف مأساه الزهراء

تألیف علامه سیدجعفر مرتضی

کتاب حوار مع فضل الله 

تألیف سیدهاشم هاشمۍ

کتاب فضل الله ورأۍ فی عاصفه  
تألیف سید محمود غریفی

سرنوشت فضل الله عبرتۍ باشد برای کسانی که برای حطام وچندرغاز دنیا عَلَم عداوت با آل محمد صلى الله علیه وسلم را بر می افراشند .
وَصَلِی اَللَّهُ عَلَ یَّ مُحَمَّدٌ وآلهِ الساده المطهَّرینْ ولَعْنَهُ اَللَّهِ عَلَیَّ اعْدائِهِم وَظَالِمِیهِمْ وَمُبْغِضِیهِمْ وَغاصِبِی حُقُوقِهِمْ وَمُنْکِرِی فَضائِلِهِمْ ال ۍٰ قِیامِ یومِ الدِین لَعناً
یَستَغِیثُ مِنهُ اَهلُ النَّارِ ولَعْناً لاَ یَخْطُرُ عَلَیَّ بَالٍ .

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پاسخ جامع به شبهه سکوت امام علی (ع):

ثابت شد که وظیفه امام علۍ﴿؏﴾ برحسب مرویات شیعه واهلسنت بنابر دستور پیامبر(ص) صبر
است.

 

مُقدّمه :

پاسخ نهایی وجامع به این شبهه :
سؤالی است که مخالفین همواره در ایام فاطمیه میپرسند؛البته قضیه قیام و سکوتِ امام از همان زمان بهانه ی نواصب برای طعنه به مولانا امیرالمؤمنین (ع) بود؛ اگر سخن گویم، مىگویند براى حرص به ملک است واگر سکوت «: امام علی (ع) با اندوه میفرماید کنم مىگویند از مرگ هراس دارد. هیهات پس از این همه پیشامدهاى سهمگین و پى در پى چنین باشد! سوگند به خدا انُس پسر ابو طالب به مرگ بیشتر از انس نوزاد به سینه مادرش است، بلکه سکوت من براى آن است که فرو رفتهام در علمى که مکنون است واگر آن چه را که مىدانم هر آینه شما مضطرب و لرزان مىشوید مانند لرزیدن ریسمان در چاه ژرف ».
« فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ لَکِنِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمُ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَهِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَهِ »

کشف الیقین ج: ۱ ص: ۱۸۰
چقدر سخن حضرت حال نواصب را دقیق وصف میکند .

ابن تیمیه وامثالش میگوید که امام علی در جمل وصفین برای #طمع به ریاست دنیوی جنگیده ! ونواصب﴿لَعَنَهُمْ اللهْ﴾ بخاطر صبر حضرت﴿؏﴾ در جریان هجوم به سرور مؤمنین تهمت هراس میزنند،قبّحهُم الله .
معمولاً غرض از این سؤال به حاشیه راندن اصل هجوم وپوشش بر جُرم عظیم ابوبڪر وعمر است؛چراکه نواصب همیشه سعۍ دارند امام علۍ﴿؏﴾ را مقصّر نشان دهند واین ناشۍ از بغض شدید آنها نسبت به اهل بیت﴿؏﴾ است .
بدین روند از پاسخ به جرایم ابوبکر وعمر فرار میکنند.
در ادامه یک پاسخ جامع ومستند به این سؤال داده خواهد شد .
چرا علی رضی الله عنه در جریان هجوم سکوت کرد؟ «: مخالفین میپرسند »

میگوییم آیا پاسخ را بر مبنای اهلسنت میخواهید یا مبنای شیعه؟

بر مبنای اهلسنت قیام بر حاکم ظالم #مطلقا_حرام است ! پس یک کاربر اهلسنت اصلاً حق ندارد بپرسد چرا امام علی ﴿؏﴾ قیام نکرد؛چون اساساً این عمل نزد اهلسنت “حرام” است .
روایات اهلسنت را بخوانید ⇣
دستور به اطاعت #امراۍ_ظالم در صحیح مسلم بعد از من امامانی خواهند بود که به هدایت رهنمون نمی کنند و به سنت من عمل « : پیامبرصلى الله علیه وسلم فرمود: عمل نمی کنند و در بین آنان مردانی هستند که قلب هایشان قلبهاۍ شیطان است و جسمشان جسم انسان، عرض کردم وظیفه ما در این هنگام چیست؟ فرمودند: فرمانبردار و مطیع امیر باش و سخنش را بشنو اگرچه تو را بزند و اموالت را بگیرد فرمانبردار و مطیع باش ».

یَکُونُ بَعْدِی أَئِمَّهٌ لَا یَهْتَدُونَ بِهُدَایَ، وَلَا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِی، وَسَیَقُومُ فِیهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ « : قَالَ
تَسْمَعُ وَتُطِیعُ « : قَالَ: قُلْتُ: کَیْفَ أَصْنَعُ یَا رَسُولَ اللهِ، إِنْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ؟ قَالَ ،» الشَّیَاطِینِ فِی جُثْمَانِ إِنْسٍ
لِلْأَمِیرِ، وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُکَ، وَأُخِذَ مَالُکَ، فَاسْمَعْ وَأَطِعْ »
صحیح مسلم ج: ۳ ص: ۱۴۷۶

2.آیا یک سنی حق دارد بپرسد چرا امام علی ﴿؏﴾ قیام نکرد؟!

دستور به صبر دربرابر حکام ظالم در حدیث صحیح مسلم
إِنَّکُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِی أَثَرَهً فَاصْبِرُوا حَتَّى تَلْقَوْنِی عَلَى الْحَوْضِ « : فَقَالَ: أَلَا تَسْتَعْمِلُنِی کَمَا اسْتَعْمَلْتَ فُلَانًا؟ فَقَالَ » ،
ترجمه اهلسنت :
به زودى بعد از من با امرایى مستبد روبه رو خواهید شد؛ پس ]در مقابل ظلم آنان[ «: رسول خداصلى الله علیه وسلم فرمود :صبر ورزید تا مرا بر سر حوض ملاقات کنید .»
صحیح مسلم ج: ۳ ص: ۱۴۷۴
پس امام علی ع نیز به این وصیّت پیامبر عمل کرده وصبر را پیشه کرده،اهلسنت چه اعتراضی دارند؟!

 

3.اطاعت از حاکم غاصب وظالم در روایت عمر بن خطاب

اى ابو امیه،من نمیدانم که بعد از این سال نیز تو را ملاقات میکنم یا نه، پس «: عمربن خطاب گفت گوش کن و اطاعت کن، اگر عبد حبشىِ گوش بریده اى بر تو امیر و حاکم شد فرمانبردار و مطیع او باش محروم کرد صبر داشته باش و اگر خواست کارى » از حقت « و اگر تو را زد صبر داشته باش و اگر تو را کنى که با انجام آن در دین تو نقصى وارد شود، بگو: چشم و اطاعت کن، خونم کمتر از دینم است و از جماعت جدا نشو ».

حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، قَالَ ثنا سُفْیَانُ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْأَعْلَى، عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَهَ، قَالَ: قَالَ لِی عُمَرُ: یَا أَبَا أُمَیَّهَ إِنِّی لَا أَدْرِی لَعَلِّی أَنْ لَا أَلْقَاکَ بَعْدَ عَامِی هَذَا فَاسْمَعْ وَأَطِعْ وَإِنْ أُمِّرَ عَلَیْکَ عَبْدٌ حَبَشِیٌّ مُجْدَعٌ إِنْ ضَرَبَکَ فَاصْبِرْ وَإِنْ حَرَمَکَ فَاصْبِرْ وَإِنْ أَرَادَ أَمْرًا یَنْتَقِصُ دِینَکَ فَقُلْ: سَمْعٌ وَطَاعَهٌ وَدَمِی دُونَ دِینِی فَلَا تُفَارِقِ
الْجَمَاعَهَ
مصنّف ابن أبی شیبه ج: ۶ ص: ۵۴۴
السُنه، ابوبکر خلَّال ج: ۱ ص: ۱۱۱
(سند صحیح است )

روایت صراحتاً به صبر در برابر ضرب وشتم ومحروم کردن از حق دستور داده؛پس بر مبنای اهل
سنت صبر امام علی ﴿؏﴾ در مقابل ضرب حضرت زهرا﴿؏﴾ وغصب فدک صواب وحق است .
بر مبناۍ اهلسنت حتی اطاعت از آن حاکم واجب است ،لکن امام علی﴿؏﴾ هرگز از آن طواغیت
اطاعت نکرد وتنها صبر کرد .
در نتیجه هرگونه اعتراض اهلسنت در مقابل عملکرد امام علی ﴿؏﴾ ،به اعتراض بر مبانی اهلسنت
منتهی میشود !

4. وصیّت خاص پیامبر(ص) به امام علی﴿؏﴾

بعد از من اختلاف یا اتّفاقی خواهد افتاد،پس اگر توانستی «: امام علی﴿؏﴾ گفت: پیامبرصلى الله علیه وسلم به من فرمود : که صلح باشی، ،صلح کن
یَکُونُ اختِلاَفٌ، أَو أَمرٌ، فَإِنِ استَطَعتَ أَن تَکُونَ السِّلمَ « : عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبی طَالِبٍ، قَالَ: قَالَ لِیَ النَّبِیُّصلى الله علیه وسلم قالهُ لِی مُحَمد بْنُ أَبی بَکْرٍ، عَنْ فُضَیل بْنِ سُلیمان، عَنْ مُحَمد بْنِ أَبی یَحْیَى، عن إیاس .» فافعَل .
تاریخ کبیر، بخارۍ ج: ۱ ص: ۴۴۰

مسند أحمد، ج: ۱ ص: ۴۶۹ :
کتاب السُنّه ج: ۲ ص: ۵۵۴
إسناده صحیح «: تصحیح احمد شاکر
وَرِجَالُهُ ثِقَاتٌ «: تصحیح هیثمی

 

این روایت فصل الخطاب به حساب می آید :
❶ اکیداً این حدیث ناظر به جریان سقیفه است وبه جنگ های امام علی ربطی ندارد؛چون خود پیامبر(ص)
به جنگ با ناکثین وقاسطین دستور داده است .
❷ امام علی ﴿؏﴾ دستور پیامبر را بر هر چیزی مقدّم میداند، بدین خاطر صبر را برگزید .
❸اهلسنت اگر واقعاً اهلِ “سُنّت” باشند باید صبر امام علی ﴿؏﴾ را حق وصواب بدانند وبه آن هیچ
اعتراضی نکنند .

5.فتاوای بزرگان اهلسنت به وجوب طاعت وصبر در برابر حکام فاسق وفاجر

در این پست فتاوا وسخنان برخی از صحابه وائمه و علمای اهلسنت در خصوص حرمت خروج بر حاکم ظالم و وجوب اطاعت از وی را میخوانید . تا هویدا شود که سکوت امام علی﴿؏﴾ در برابر ابوبکر وعمر در فقه اهلسنت یک امر مشروع بلکه واجب است.

عبدالله بن مسعود﴿ ۳۲ ه﴾ :
« اگر حاکم ظالم بود،گناه بر اوست وبرتو صبر واجب است »
وَإِذا کانَ جائِراً فَعَلَیهِ الوِزرُ

عیون الأخبار،ابن قتیبه ج: ۱ ص: ۵۵

أنس بن مالک﴿ ۹۱ ه﴾ :
« بزرگانِ ما از اصحاب رسول الله ما را نهی کروند،گفت:به امرای خود ناسزا نگویید وآنان را گول نزنید وبا آنان بغض نداشته باشید وتقوای خدارا داشته باشید و صبر کنید که امر نزدیک است »

نَهَانَا کُبَرَاؤُنَا مِنْ أَصْحَابِ رسول الله صلى الله علیه وسلم قَالَ:لا تَسُبُّوا أُمَرَاءَکُمْ وَلا تَغِشُّوهُمْ وَلا تَبْغَضُوهُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ واصبروا
فإن الأمر قریب .
لسنه ابن أبی عاصم ج: ۲ ص: ۴۸۸

علی بن المدینی﴿ ۲۳۴ ه﴾ :
« جنگ با حاکم وخروج بر او برای احدی از مردم جایز نیست وهرکس آن را انجام دهد ،مبتدع است »
وَلَا یَحِلُّ قِتَالُ السُّلْطَانِ وَلَا الْخُرُوجُ عَلَیْهِ لِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ ،فَمَنْ عَمِلَ ذَلِکَ فَهُوَ مُبْتَدِعٌ
شرح أصول اعتقاد أهل السنه ج: ۱ ص: ۱۸۵

احمد بن حنبل﴿ ۲۴۱ ه﴾ :
« جنگ با حاکم وخروج بر او برای احدی از مردم جایز نیست وهرکس آن را انجام دهد ،بدعتگذار و برغیر سنت است ».
وَلَا یحل قتال السُّلْطَان وَلَا الْخُرُوج عَلَیْهِ لأحد من النَّاس فَمن فعل ذَلِک فَهُوَ مُبْتَدع على غیر السّنه

أصول السنه ج: ۱ ص: ۴۶

ابن بطّال﴿ ۴۴۹ ه﴾ :
« در حدیث حجتی است بر ترک خروج بر سلطان اگرچه ظلم کند وفقها بر وجوب طاعت سلطان غالب وجهاد با او اجماع کردند وطاعت او بهتر از خروج بر اوست »
فِی الْحَدِیثِ حُجَّهٌ فِی تَرْکِ الْخُرُوجِ عَلَى السُّلْطَانِ وَلَوْ جَارَ وَقَدْ أَجْمَعَ الْفُقَهَاءُ عَلَى وُجُوبِ طَاعَهِ السُّلْطَانِ الْمُتَغَلِّبِ وَالْجِهَادِ مَعَهُ وَأَنَّ طَاعَتَهُ خَیْرٌ مِنَ الْخُرُوجِ عَلَیْهِ

فتح البارۍ ج: ۱۳ ص: ۷

نووۍ﴿ ۶۷۶ ه﴾ :
« خروج بر حاکمان وجنگ با آنها به اجماع مسلمین حرام است اگرچه فاسقِ ظالم باشند »

وَأَمَّا الْخُرُوجُ عَلَیْهِمْ وَقِتَالُهُمْ فَحَرَامٌ بِإِجْمَاعِ الْمُسْلِمِینَ وَإِ نْ کَانُوا فَسَقَهً ظَالِمِینَ

شرح النووی على مسلم ج: ۱۲ ص: ۲۲۹

ابن تیمیه﴿ ۷۲۸ ه﴾ :
« صبر بر ظلم حاکمان از اصول اهل سنت وجماعت است وهمان است که پیامبرصلى الله علیه وسلم به آن دستور داده »
الصَّبْرُ عَلَى ظُلْمِ الْأَئِمَّهِ وَجَوْرِهِمْ کَمَا هُوَ مِنْ أُصُولِ أَهْلِ السُّنَّهِ وَالْجَمَاعَهِ وَکَمَا أَمَرَ بِهِ النَّبِیُّ
مجموع الفتاوى ج: ۲۸ ص: ۱۷۹

ابن عثیمین﴿ ۱۴۲۱ ه﴾ :
« اهلسنت برپایی حج با امرا را جایز میدانند اگرچه فاسق باشند، حتی اگر خمر را در حج مینوشیدند!نمیگویند که این امام فاجر است امامتش را قبول نمیکنیم چون آنها طاعت ولی امر را واجب میدانند اگرچه فاسق باشد »

هُمْ یَرَوْنَ إِقَامَهَ الْحَجِّ مَعَ الأُمَراءِ وإن کَانُوا فُسَّاقاً حَتَّى وإن کَانُوا یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ فِی اَلْحَجِّ لاَ یَقُولُونَ هَذَا إِمَامٌ
فَاجِرٌ لاَ نَقْبَلُ إِمَامَتَهُ لِأنَّهُم یَرَوْنَ أَنَّ طَاعَهَ وَلِیِّ الأمْرِ وَاجِبَهٌ وإِنْ کانَ فَاسِقاً

شرح الواسطیه ج: ۲ ص: ۳۳۷

 آیا پیروان این مذهب حق دارند بپرسند که چرا امام علی ﴿؏﴾ قیام نکرد ⁉️

قضاوت با مخاطبین

6. دستور خداوندجل جلاله به قیام یا صبر ائمه﴿؏﴾

حمران به امام باقر﴿؏﴾گفت:قربانت،ملاحظه میفرمایید آنچه را که در زندگى على و حسن و حسین(ع) اتفاق افتاد از خروج و نهضت براى دین خداجل جلاله و آنچه بدان گرفتار شدند از کشتارى که سرکشان نسبت به آنها کردند و بر آنها چیره و پیروز شدند تا کشته و مغلوب گردیدند؟امام باقر﴿؏﴾فرمود:اى حمران به راستى خدا تبارک و تعالى آن را بر ایشان مقدر کرده بود و حکم داده و امضاء کرده و حتمى ساخته بود و سپس آن را اجراء کرد و قیام على و حسن وحسین با سابقه علم و دستورى بود که از رسول خداصلى الله علیه وسلم به آنها رسیده بود و هر امامى هم که خموشى گزیده از روى علم و دستور بوده است .

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ اِبْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَیْسٍ اَلْکُنَاسِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ لَهُ حُمْرَانُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ رَأَیْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ عَلِیٍّ وَاَلْحَسَنِ وَاَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ خُرُوجِهِمْ وَ قِیَامِهِمْ بِدِینِ اَللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَمَا أُصِیبُوا مِنْ قَتْلِ اَلطَّوَاغِیتِ إِیَّاهُمْ وَ اَلظَّفَرِ بِهِمْ حَتَّى قُتِلُوا وَ غُلِبُوا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا حُمْرَانُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ کَانَ قَدَّرَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَقَضَاهُ وَأَمْضَاهُ وَحَتَمَهُ ثُمَّ أَجْرَاهُ فَبِتَقَدُّمِ عِلْمِ ذَلِکَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ قَامَ عَلِیٌّ وَاَلْحَسَنُ وَاَلْحُسَیْنُ وَ بِعِلْمٍ صَمَتَ مَنْ صَمَتَ مِنَّا .

کافی ج: ۱ ص: ۲۸۱
( حدیث صحیح است )

این حدیث راه هرگونه اعتراضی را میبندد؛چون نشان میدهد که عمل “امام” اعم از قیام وسکوت وماشا به همه از سوۍ خداوندجل جلاله تقدیر وقضا وامضا وتحتیم واجرا شده . پس صبر امام علی ﴿؏﴾ نیز امرۍ الهی است ومورد رضاۍ خداوند ورسولش(ص) بوده است.

7.عمل امام علی ﴿؏﴾ به تکلیف نازل شده از سوۍ خداوندجل جلاله

خداوند عزوجل پیش از وفات پیغمبر، مکتوبى بر او نازل کرد و فرمود: اى «: امام صادق﴿؏﴾ فرمود :محمد! اینست وصیت من بسوى نجیبان و برگزیدگان از خاندان تو، پیغمبر گفت: اى جبرئیل نجیبان کیانند؟ فرمود: على بن ابى طالب و اولادش﴿؏﴾ و بر آن مکتوب چند مهر از طلا بود، پیغمبر(ص) آن را به امیر المؤمنین﴿؏﴾ داد و دستور فرمود که یک مهر آن را بگشاید و بآنچه در آنست عمل کند، امیر المؤمنین﴿؏﴾ یک مهر را گشود و به آن عمل کرد، سپس آن را بپسرش حسن﴿؏﴾ داد، او هم یک مهر را گشود و بآن عمل کرد …».

عنْ جَعْفَرِ بْنِ نَجِیحٍ اَلْکِنْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عُبَیْدِاَللَّهِ اَلْعُمَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ﴿؏﴾ قَالَ: إِنَّ اَللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَ عَلَى نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کِتَاباً قَبْلَ وَفَاتِهِ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِیَّتُکَ إِلَى اَلنُّجَبَهِ مِنْ أَهْلِکَ قَالَ وَ مَا اَلنُّجَبَهُ یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ وُلْدُهُ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ
کَانَ عَلَى اَلْکِتَابِ خَوَاتِیمُ مِ نْ ذَهَبٍ فَدَفَعَهُ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ﴿؏﴾ وَأَمَرَهُ أَنْ یَفُکَّ خَاتَماً مِنْهُ وَ یَعْمَلَ بِمَا فِیهِ فَفَکَّ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ﴿؏﴾ خَاتَماً وَ عَمِلَ بِمَا فِیهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَى اِبْنِهِ اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَفَکَّ خَاتَماً

اصول کافی ج ۱، ص ۲۸۰

الإمامه و التبصره ج ۱، ص ۳۸
کمال الدین ج ۲، ص ۶۶۹
امالۍ صدوق ج ۱، ص ۴۰۱
أمالۍ طوسۍ ج ۱، ص ۴۴۱

🛎 شرح این روایت نیز همانند روایت قبلۍ است .

8.وصیّت بسیار مهم رسول الله (ص) به امیرالمؤمنین﴿؏﴾ :

 پیامبرصلى الله علیه وسلمفرمود:﴿اۍ على! به زودى قریش علیه تو پشت به پشت یکدیگر مىدهند،براى ظلم به تو و پس اگر یارانى داشتى جهاد کن و اگر یاور نداشتى دست نگهدار ، شکست دادنت باهم متحد مىشوندچون شهادت در راه خدا در آینده نصیب تو خواهد شد.خداوند قاتل تو را . و خون خود را حفظ کن لعنت کند﴾ .
عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ﴿ص﴾ فِی وَصِیَّتِهِ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ﴿؏﴾ یَا عَلِیُّ إِنَّ قُرَیْشاً سَتَظَاهَرُ عَلَیْکَ وَتَجْتَمِعُ کَلِمَتُهُمْ عَلَى ظُلْمِکَ وَقَهْرِکَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَکُفَّ یَدَکَ وَ حْقِنْ دَمَکَ فَإِنَّ الشَّهَادَهَ مِنْ وَرَائِکَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَکَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى قَالَ:بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع بِهَذِهِ الْوَصِیَّهِ مَعَ الْأُخْرَى

الغیبه،شیخ طوسی ج: ۱ ص: )۱۹
[ روایت معتبر است ]

 

 تکلیف شرعی امام علی﴿؏﴾ بعد از جریان #سقیفه وشهادت حضرت زهرا﴿؏﴾ در این روایت نهفته است،به نکات ذیل توجّه کنید .
ضَغَائِنُ « و » إِنَّ الْأُمَّهَ سَتَغْدِرُ بِکَ بَعْدِی « یار نداشتن امیرالمؤمنین﴿؏﴾ در احادیث نبوۍ فراوانی همچون ثابت است » سَتَلقی جُهْداً بَعْدی « و » فِی صُدُورِ قَوْمٍ . پس با توجّه به تنها بودن حضرت﴿؏﴾ وخیانت امّت،تنها تڪلیف امام در برابر اهل سقیفه دست نگه داشتن وصبر است،وقیام در این شرایط مخالف نص رسول الله صلى الله علیه وسلم است .

9.وصیّتی دیگر از پیامبر(ص)

پس چون از دنیا رفتم و از آنچه به تو وصیت کردم فارغ شدی و بدنم را در قبر «: پیامبر(ص) فرمود گذاشتی، در خانه ات بنشین و قرآن را آنگونه که دستور داده ام، بر اساس فرائض و احکام و ترتیب نزول جمع آوری کن، تو را به صبر در برابر آنچه که به تو و فاطمه زهرا خواهد رسید سفارش می کنم، صبر کن تا بر من وارد شوی »

حدّثنی هَارُونَ بْنِ مُوسَى قال حدّثنی أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ اَلْعِجْلِیِّ اَلْکُوفِیِّ قال حدّثنی عِیسَى اَلضَّرِیرِ عَنِ اَلْکَاظِمِ عَنْ أَبِیهِ﴿؏﴾ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِصلى الله علیه وسلم لِعَلِیٍّ﴿؏﴾…فَإِذَا قُبِضْتُ وَفَرَغْتَ مِنْ جَمِیعِ مَا أُوصِیکَ بِهِ وَ غَیَّبْتَنِی فِی قَبْرِی فَالْزَمْ بَیْتَکَ وَ اِجْمَعِ اَلْقُرْآنَ عَلَى تَأْلِیفِهِ وَ اَلْفَرَائِضَ وَاَلْأَحْکَامَ عَلَى تَنْزِیلِهِ ثُمَّ اِمْضِ ذَلِکَ عَلَى غیر لائمه ]عَزَائِمِهِ وَ[ عَلَى مَا أَمَرْتُکَ بِهِ وَعَلَیْکَ بِالصَّبْرِ عَلَى مَا یَنْزِلُ بِکَ وَ بِهَا حَتَّى تَقْدَمُوا عَلَیَّ

خصائص الائمه ج: ۱ ص: ۷۳
[ سند معتبر است ]

10.سبب صبر امام علی﴿؏﴾ از لسان امام صادق﴿؏﴾

از امام صادق پرسیده شد که چرا امام علی ﴿؏﴾ با آنان نجنگید؟ این همان است که در علم خدا پیشی گرفته بود، وبرای وی ممکن نبود که با آنان بجنگد «: حضرت فرمود درحالیکه جز سه نفر از مؤمنین کسی همراه او نبود ».

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا أَنَّهُ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ﴿؏﴾ مَا بَالُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ﴿؏﴾ لَمْ یُقَاتِلْهُمْ قَالَ الَّذِی سَبَقَ فِی عِلْمِ اللَّهِ أَنْ یَکُونَ وَ مَا کَانَ لَهُ أَنْ یُقَاتِلَهُمْ وَ لَیْسَ مَعَهُ إِلَّا ثَلَاثَهُ رَهْطٍ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ

علل الشرائع ج: ۱ ص: ۱۴۸
[ سند صحیح است ]

این روایت هم به دستور خدا به صبر امام﴿؏﴾ تلمیح میکند هم به وصیّت رسول الله(ص) اشاره میکند .

 ودر روایت امام صادق یار نداشت » اگر یار نداشتی دست نگه دار « در وصیّت پیامبر آمده بود که امیرالمؤمنین﴿؏﴾ بیان شده،لذا باید برحسب سفارش نبۍ اڪرم(ص) صبر را پیشه میکرد واز جنگ دست میکشید .

سخن آخر: عجیب است که بعد از ثابت شدن وصیّت پیامبرصلى الله علیه وسلم به امیرالمؤمنین﴿؏﴾،یک کاربر عمرۍ پیدا میشود وبه عمل امام علی ﴿؏﴾ ایراد میگیرد،همین کم مانده است که زید و عمرو براۍ امام علی ع عیین تکلیف کنند.

 

نویسده : جناب آقای حیدر انصاریان

شکنجه و آزار دگر اندیشان توسط موبدان زرتشتی

موبدان و مبلغین زرتشتی که امروزه قصد دارند با دروغ و حیله چهره‌ای زیبا و محبت‌آمیز از دین خود نشان داده و سعی در تطهیر آن دارند به دروغ ادعا می‌کنند که در پذیرفتن زرتشت هیچ اجباری نبوده و نیست!
درصورتی که بزرگترین موبد تاریخ عمر زرتشتیت یعنی کرتیر خود اعتراف می‌کند کسانی که مطابق میل و خواسته‌ی ما موبدان اندیشه و عمل نمی‌کردند آنقدر شکنجه کردم تا مجبور به تسلیم شدند.
در این رابطه تورج دریایی تاریخدان و استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیای آمریکا به نقل از کتیبه‌ی کرتیر در نقش رستم می‌نویسد:
کرتیر می‌گوید: بدعتها (هر چیزی که مخالف نظر کرتیر و موبدان زرتشتی بوده است) را از میان برده و تمامی خطوط فکری مزدایی را مطابق آیین رسمی دولتی همگن کرده است:
آن‌ها را [بدعت گذاران] تنبیه کردم؛ آن‌ها را آنقدر شکنجه کردم تا درست شوند.
د.مکنزی، نگاره‌های سنگی ساسانیان در نقش رستم، ۱۹۸۹
تورج دریایی، امپراتوری ساسانی، ترجمه خشایار بهاری، انتشارات فرزان روز، صفحه ۸۵
اسکن کتاب goo.gl/PvNkur
 

 

احمد بصری امامی که علم ندارد.

مثال احمد بصری در کتاب در پاسخ به سؤالی درباره شخصیت یمانی، روایتی را از کتاببشاره الاسلام نقل کرده و با استدلال به آن مدعی می¬شود که خودش جانشین امام زمان عج است:
قال رسول الله ص: ثم ذکر شاباً فقال إذا رأیتموه فبایعوه فإنه خلیفه المهدی
(المتشابهات، احمد الحسن ، ج4 ، س 144)
احمد منبع اصلی این روایت را کتاب بشاره الاسلام معرفی میکند!

متن این روایت در بشاره الاسلام:
عن ثوبان قال: قال رسول الله صلى الله علیه واله یقتل عند کنزکم ثلاثه کلهم ابن خلیفه ثم لا یصیر الى واحد منهم، ثم تطلع الرایات السود من قبل المشرق فیقتلونهم قتلا لم یقتله قوم ثم ذکر شابا فقال اذا رأیتموه فبایعوه فانه خلیفه المهدى
رسول خدا ص فرمود: سه تن که هر سه فرزند خلیفه باشند در دوران زمامدارى شما بر سر ریاست دنیوى کشته مى شوند سپس زمام کار به هیچ یک از آنان نمی¬رسد. آنگاه بیرق هاى سیاه از جانب مشرق زمین نمایان مى شود (و اهل فتنه) را آن چنان مى کشند که تا آن زمان هیچ قومى را بدان سان نکشته باشند. سپس رسول اکرم به وجود یک جوان (به عنوان جانشین حضرت مهدی ع ) اشاره کرد و فرمود وقتی او را دیدید با او بیعت کنید چرا که او جانشین مهدی ع است.

همانطور که در تصویر مشخص است بشاره الاسلام منبع اصلی نقل روایت را کتاب عقدالدرر معرفی کرده است. گرفته پس برای اینکه اصل این روایت را بدون وجود خطا دید باید به اصل این روایت که در کتاب عقده الدرر آورده شده مراجعه کرد.

این روایت در کتاب عُقد الدُرَر فی أخبار المنتظر نوشته یوسف بن یحیی مقدسی شافعی سلمی (متوفی 685 هـ ) ، باب 4 فصل 4 چنین آمده است.
و عن ثوبان رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله علیه و سلم:یقتل عند کنزکم ثلاثه کلهم ابن خلیفه ثم لا یصیر الى واحد منهم، ثم تطلع الرایات السود من قبل المشرق فیقتلونهم قتلا لم یقتله قوم» ثم ذکر شیئا، فقال: «اذا رأیتموه فبایعوه: ولو حبواً علی الثلج، فانه خلیفه الله المهدى!!
رسول خدا ص فرمود سه تن که هر سه فرزند خلیفه باشند، در دوران زمامدارى شما بر سر ریاست دنیوى کشته مى‌شوند سپس زمام کار به هیچ یک از آنان نمی¬رسد. آنگاه بیرق هاى سیاه از جانب مشرق زمین نمایان مى‌شود (واهل فتنه) را آن چنان مى‌کشند که تا آن زمان هیچ قومى را بدان سان نکشته باشند. سپس رسول اکرم چیزی گفت و پس از آن فرمود وقتی او را دیدید با او بیعت کنید حتى اگر مجبور باشید چهاردست و پا بر روی برف و یخ راه بروید چرا که او جانشین خدا، مهدی عج است.

بنابر این آنچه در عُقد الدُرَر آمده است حاوی واژه «شیئاً» (چیزی) است و نه «شاباً»، وعبارت خلیفه الله المهدی «جانشینِ خداوند، مهدی ع» است و نه خلیفه المهدی «جانشینِ مهدی ع».
صاحب عُقد الدُرَر نیز خود، این حدیث را از کتاب المستدرک علی الصحیحین» تالیف حاکم نیشابوری گرفته است که در مستدرک حاکم هم این روایت با عبارت شیئا و خلیفه الله المهدی آمده است.

با مطالعه دقیق این روایت از منبع اصلی آن درمیابیم که این روایت هیچ دلالتی با احمد بصری ندارد و مربوط به خود حضر حجت ع است. اما نکته دیگر این است که در این مسئله بی سوادی و نا آگاهی احمد بصری مشخص می‌شود چرا که این مسئله نشان می دهد تا چه اندازه این شخص نسبت به روایات بی اطلاع است که از اصل این روایت هیچ چیزی نمی داند.
اما بی سوادی احمد بصری و انصارش آنجا اوج میابد که در میابیم کتاب بشاره الاسلام پنج نسخه (پنج چاپ) دارد حیدریه نجف اشرف؛ مکتبه نینوی؛ آل البیت (قدیم)؛ موسسه بعثت؛موسسه بلاغ(جدید) و این خطایی نوشتاری (تایپی) فقط در نسخه موجود نزد انصار احمد بصری (نسخه حیدریه) وجود دارد و بقیه نسخه‌ها این روایت را به صورت صحیح آورده‌اند!!!
برای نمونه نسخه نینوا در زیر آورده شده است.

واقعا شخصی که حتی نمی تواند بفهمد که در یک چاپ خطایی نگارش وجود دارد چگونه ادعایی علم امامت دارد؟! و یا باید بگویی که خیر او نسبت به این اشتباه آگاهی داشته و عمدا چنین عملی را انجام داده که در آن صورت طبق روایت پیامبر جایگاه او در آتش است.
در بحث تکمیلی لازم به ذکر است این حدیث را همچنین گروهی از علمای حدیث به شکل محتوایی نقل کرده‌اند از جمله : ابوعبدالله ابن ماجه قزوینی و ابو عمرو دانی و ابونعیم اصفهانی نیز عبارات ثم ذکر شیئاً فقال: خلیفه الله المهدی، «سپس رسول اکرم چیزی گفت و پس از آن فرمود: سپس جانشین خدا مهدی عج می‌آید» را نقل کرده‌اند این حدیث همچنین در کتاب سُنن ابن ماجه تالیف ابن ماجه قزوینی (ف: 273 هـ.ق) آمده است. تصویر صفحه محل شاهد در نسخه خطی این کتاب مربوط به سال 1136 هـ.ق (1724م) در زیر آمده است.

چگونه شخصی که حتی نسبت به منابع دست اول نقل روایت جاهل است و آگاهی ندارد ادعا دارد که امام است؟؟!! حتی کافی بود وی فقط به چاپ های دیگر مراجعه کند تا دچار این اشتباه نشود.

ولایت علی بن ابی طالب در قرآن

آیات فروانی در قرآن کریم وجود دارد که به صورت مستقیم و غیر مستقیم می‌توان به آن‌ها برای اثبات ولایت و امامت امیرمؤمنان علیه السلام استناد کرد؛ از جمله:
آیه‌ ولایت
{إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوهَ وَهُمْ رَ کِعُونَ}.
المائده: 55.
سرپرست و صاحب امر شما، تنها خدا، پیامبر او و کسانی هستند که ایمان آورده‌اند؛ همان‌ها که نماز را بر پا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند.

طبری در تفسیر خود به نقل از مجاهد نوشته است:
{إنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ} الآیه. نزلت فی علی بن أبی طالب تصدق وهو راکع.
تفسیر الطبری، ج 6، ص 390
این آیه درباره‌ی علی بن أبی طالب علیه السلام نازل شده است و او در حال رکوع صدقه داده است.

همچنین ابن أبی حاتم در تفسیر خود از عتبه بن أبی حکیم همین مطلب را نقل کرده است:
تفسیر ابن أبی حاتم، ج 4، ص1162.

ابن تیمیه در باره‌ی تفسیر طبری و تفسیر ابن أبی حاتم گفته:
تفاسیرهم متضمّنه للمنقولات التی یعتمد علیها فی التفسیر.
منهاج السنه، ج7، ص179.
تفسیر طبری و ابن ابی حاتم از تفاسیری است که روایات نقل شده در آن‌ها، در تفسیر قرآن قابل اعتماد هستند.

آلوسی در باره‌ی شأن نزول این آیه گفته است:
وغالب الأخباریّین علی أنّ هذه الآیه نزلت فی علی کرّم اللّه وجهه.
روح المعانی، ج6، ص167.
اکثر صاحبان روایت، بر این باور هستند که این آیه در باره‌ی علی کرم الله وجهه نازل شده است.
و همچنین گفته است:
والآیه عند معظم المحدثین نزلت فی علی.
روح المعانی، ج6، ص186.
از دیدگاه بیشتر محدثین، این آیه در باره‌ی علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.

آیه ابلاغ
{یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ}
المائده: 67.
ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن؛ و اگر چنین نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای. خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، حفظ میکند.

ابن أبی حاتم در تفسیر خود از ابو سعید خدری نقل کرده است:
نزلت هذه الآیه… فی علی بن أبی طالب.
تفسیر ابن أبی حاتم، ج 4، ص1172.
این آیه در باره‌ی علی بن ابی طالب نازل شده است.

آلوسی در تفسیر خود می‌نویسد:
روی ابن مردویه عن ابن مسعود قال کنا نقرأ علی عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إنّ علیّاً ولیُّ المؤمنین وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.
روح المعانی، ج6، ص193
ابن مردویه از ابن مسعود نقل می‌کند که ما در زمان رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم این آیه را اینگونه می‌خواندیم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علی ولی مومنین است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنین نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای.

و سیوطی این روایت را این چنین نقل کرده است:
بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إنّ علیاً مَولَی المؤمنین وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.
الدر المنثور، ج2، ص298 و فتح القدیر، ج 2، ص60 و المنار: ج 6، ص463.
آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علی مولای مومنین است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنین نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای.

آیه اکمال دین
{أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الاِْسْلاَمَ دِیناً}.
المائده: 3.
امروز، دین شما را برایتان کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.

خطیب بغدادی با سند معتبر نقل کرده است که این آیه بعد از معرفی امیرمؤمنان علیه السلام در غدیر خم، نازل شده است:
وَهُوَ یَومُ غَدیرِ خُمّ لَمَّا أخَذَ النَّبِیُّ (ص) بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَقَالَ: ” أَلَسْتُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ؟ “، قَالُوا: بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: ” مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ “، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَکَ یَابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَمَوْلَی کُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ}.
تاریخ بغداد، ج8، ص284
روز غدیر خم، زمانی که پیامبر دست علی بن ابی طالب را گرفت، سپس فرمود: آیا من سرپرست مومنان نیستم؟ گفتند: بله ای رسول خدا! فرمود: هرکس که من مولای او هستم پس علی مولای اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبریک تبریک بر تو ای فرزند ابی طالب؛ زیرا از این پس تو مولای من و مولای کل مسلمانان هستی، سپس این آیه نازل شد: امروز، دین شما را برایتان کامل کردم.

ابن کثیر نقل کرده است که عمر خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام گفت:
أصبحت الیوم ولی کل مؤمن.
البدایه والنهایه، ج 7، ص350.
تو از این پس، سرپرست تمام موم–نان شدی.

ولایت علی بن ابی طالب در سنت
حدیث ولایت

علمای اهل سنت با سندهای صحیح نقل کرده‌اند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
إنّ علیّا منّی وأنا منه وهو ولیّ کلّ مؤمن بعدی.
به راستی علی از من است و من از او هستم و او سرپرست همه مؤمنان، پس از من است.

حاکم نیشابوری پس از نقل این روایت گفته:
صحیح علی شرط مسلم.
المستدرک ج 3 ص 110.
این روایت صحیح است و شرایط صحیح مسلم را دارد.

شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص المستدرک این روایت را «صحیح» دانسته است.

محمد ناصر الدین البانی نیز در باره‌ی این روایت گفته:
صحّحه الحاکم الذهبی وهو کما قالا.
السلسله الصحیحه، ج5، ص222.
این روایت را حاکم و ذهبی تصحیح کرده‌اند. این روایت، صحیح است همان گونه است که حاکم و ذهبی گفته‌اند.

دلالت کلمه ولی بر خلافت

برای فهم دقیق معنای کلمه‌ی «ولی» باید به سراغ کلمات خلفای اهل سنت در صدر اسلام برویم که آن‌ها از این معنا چه فهمیده است. ابن کثیر در البدایه والنهایه گفته است:
قال ابوبکر: قد وُلِّیتُ أمرکم ولست بخیرکم. إسناد صحیح.
البدایه والنهایه ج 6 ص 333.
ابوبکر (در نخستین سخنرانی خود بعد از خلافت) گفت: من حاکم شما شدم؛ و حال آن که از شما بهتر نیستم.

مسلم در صحیح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب گفت:
فلمّا توفّی رسول الله قال أبوبکر: أنا ولّی رسول الله (ص)… ثُمَّ تُوفِّیَ أبُوبَکر وَأنَا وَلِیُّ رَسُولِ الله (ص) وَوَلِیُّ أبی بَکر.
مسلم ج5 ص 152 ح 4468.
زمانی که رسول خدا وفات کرد ابوبکر گفت: من جانشین رسول خدا هستم…. بعد ابوبکر فوت کرد من جانشین رسول خدا و جانشین ابوبکر شدم.

روشن است که نمی‌توان معنای کلمه‌ی «ولی» را در این روایات به معنای «دوست»، «ناصر» و… گرفت؛ بلکه تنها می‌توان به معنای حاکم، خلیفه، سرپرست گرفت؛ زیرا اگر به معنای دوست باشد، این معنا استفاده می‌شود که ابوبکر و عمر گفته‌اند که تا رسول خدا زنده بود، ما با شما دوست نبودیم و الآن دوست شده‌ایم.

حدیث الخلافه

ابن أبی عاصم در کتاب السنه می‌نویسد که رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
وأنت خلیفتی فی کلّ مؤمن من بعدی
تو پس از من، جانشین من در میان همه مؤمنان هستی
البانی در باره‌ی سند این روایت گفته:
إسناده حسن.
کتاب السنه لابن أبی عاصم، ص551.
سند این روایت «حسن» است.

حاکم نیشابوری این روایت را این چنین نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
إِنَّهُ لا یَنْبَغِی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِیفَتِی.
المستدرک، ج3، ص133.
شایسته نیست که من از میان مردم بروم؛ مگر این که شما جانشین من باشی.

البانی وهابی در باره‌ی سند این روایت می‌گوید:
صحّحه الحاکم والذهبی وهو کما قالا.
السلسله الصحیحه، ج 5، ص222.
این روایت را حاکم و ذهبی تصحیح کرده است و این روایت صحیح است، همان گونه حاکم و ذهبی گفته‌اند.

حدیث امامت

ابونعیم اصفهانی با سند معتبر در کتاب معرفه الصحابه نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
انْتَهَیْتُ لَیْلَهَ أُسْرِیَ بِی إِلَی السِّدْرَهِ الْمُنْتَهَی، فَأُوحِیَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ بِثَلاثٍ: «أنَّهُ إمَامُ المُتَّقِینَ، وَسَیِّدُ المُسلِمِینَ، وَقَائِدُ الغُرِّ المُحَجَّلِینَ إلَی جَنَّاتِ النَّعِیمِ».
معرفه الصحابه، ج 3، ص 1587،
هنگامی که در شب معراج به سدره المنتهی رسیدم، خداوند به من در باره‌ی علی (ع) سه چیز وحی کرد:
به راستی که او پیشوای پرهیزگاران، سردار مسلمانان و جلودار رو سفیدان به سوی بهشت سرشار از نعمت خداوند است.
این روایت معتبر است؛ چنانچه حاکم نیشابوری گفته است:
صحیح الاسناد.
المستدرک، ج3، ص138.
سند این روایت صحیح است.